دل سپرده
از یک نگاه ساده شروع شد چشم در چشم هم دو ختیم لب ها خاموش شد . دل شروع به سخن گفتن کرد . زبان خود را عاجز خواند تا پیام دل را به دل برساندو لبها همچنان خاموش ماندند و این فریاد بی صدا عشق بودکه در تلاقی دو نگاه عاشقانه شوری به پاکرده بودو عشق اغاز شد
نوشته شده در یکشنبه 88/6/29ساعت
11:56 صبح توسط دل سپرده نظرات ( ) | |